سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو خواهر

وقتی که سرما می خورم
اصلا ندارم اشتها
فرقی ندارد بوی نان
با بوی آش و پیتزا

وقتی مریض است دماغ
چیزی نمی خواهد شکم
من مطمئنم این دوتا
هستندخواهر های هم 





برچسب ها : شعر  ,
      

بام شکسته

بادی وزید و لانه ی خردی خراب کرد

بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری 

لرزید پیکری و تب گشت فرصتی
افتاد مرغکی وز خون سرخ شدپری

از ظلم رهزنی ز رهی ماند رهروی
ازدستبرد حادثه ای بسته شد دری

از هم گسست رشته ی عهد و مودتی
نابود گشت نام و نشانی ز دفتری

فریاد شوق دیگر از آن لانه برنخاست
و آن خار و خس فکنده شد آخر درآذری

ناچیز گشت آرزوی چند ساله ای 

دور افتاد کودک خردی ز مادری 





برچسب ها : شعر  ,